مـباهـلـه

Related image


دسته­ ی سوم:


 گروهی از قریش و در رأس آن ها ابوبکر و عمر بودند که می­خواستند خلافت را تصاحب کنند؛ امّا نقشه­ ی روشنی نداشتند.

عمر که کار را از دست رفته می ­دید، برای جلوگیری از به خلافت رسیدن علی (علیه السلام)  منکر اصل رحلت پیامبر (صلی  الله  علیه  و  آله) شد. او می ­گفت:

پیامبر نمرده و نمی ­میرد تا دین او بر تمام دین ­ها غالب شود. او بر می ­گردد و دست و پای منافقینی را که می­ گویند او مرده است جدا می ­کند. اگر بشنوم کسی چنین می­ گوید، با این شمشیر او را می ­زنم. این نقشه آن ­قدر ابتدایی بود که خود ابوبکر جلو آمد و گفت: آهسته باش ای کسی که سوگند یاد می­کنی!… خداوند فرموده «إنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُم مَیِّتون». عمر، با تغییر موضع گفت: سوگند به خدا! تا این سخنان را شنیدم دیگر نتوانستم بر روی پای خود بایستم، به زمین خوردم و دانستم که پیامبر مرده است!

وقتی در میان انصار بر سر انتخاب سعد اختلاف شد، یک نفر از طایفه­ ی اوس به نام «مَعن بن عُدَی» باشتاب سراغ عمر آمد و به او گفت: برخیز!

عمر گفت: من کار دارم.

گفت: کار لازمی است.

عمر برخاست، و او داستان سقیفه را به عمر گفت.

عمر به شدّت ترسید و به نزد ابوبکر آمد و گفت: برخیز!

ابوبکر گفت: ما هستیم تا پیامبر را دفن کنیم.

عمر گفت: چاره ­ای نیست باز می­گردیم.

پس از بیرون رفتن، عمر قصّه را به او گفت، او نیز به شدّت ترسید و شتابان خود را به سقیفه رساندند.[۱]                                                             … در سقیفه ­ی بنی ساعده، ابوعُبیده و عمر، برخاستند تا با ابوبکر بیعت کنند؛ بشیر بن سعد (شیخ خزرج) پیش دستی کرد و با ابوبکر بیعت کرد. بعد رئیس طایفه­ی اوس بیعت کرد و به دنبال او طایفه ­ی اوس هم بیعت کردند و «سعد بن عُباده» را به خانه بردند.[۲] عمَر مردم را با داد و فریاد به بیعت با ابوبکر می­ کشانید؛ کم ­کم جماعت آن ها قوی­ تر شد و طایفه ­ی اسلم نیز بیرون آمده و بیعت کردند. سعد کنار رفت و حضرت علی (علیه السلام) و بنی هاشم و عدّه ­ای از صحابه، مانند سلمان و ابوذر و مقداد و زبیر در خانه­ی علی (علیه السلام) نشستند و از بیعت با ابوبکر خودداری کردند.[۳]

در این زمان و در جای دیگر، بنی امیّه دور عثمان جمع شده بودند و طایفه ­ی زهره از قریش هم دور سعد و عبد الرحمن را گرفته بودند. عمر با ابوعُبیده نزد قریش رفتند و گفتند: چرا نشسته­ اید! برخیزید و با ابوبکر بیعت کنید. مردم با او بیعت کردند و عثمان و بنی سعد و عبد الرحمن با طایفه­ ی زَهره نیز با او بیعت کردند. چون خیال عمر و ابوبکر از عموم مردم راحت شد به فکر علی و همراهان او افتادند و به طرف خانه­ ی او حرکت کردند.



[۱] . شرح نهج البلاغه­ ی ابن ابی الحدید،  ج۶ ، ص۶۷٫

[۲] . شرح نهج البلاغه­ ی ابن ابی الحدید، ج۲، ص۳۸٫

[۳] . شرح نهج البلاغه­ ی ابن ابی الحدید، ج۲، ص۳۷ الی ۵۹٫

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۶/۰۸/۳۰
پیام غدیر