داستان مباهله (2)
سرپرست هیأت مسیحی علت بیاعتنایی پیامبر را سؤال میکند، و پاسخ امیرالمومنین علی (ع) این است:
پیداست که سرپرستی هیأت را ابوحارثه اسقف بزرگ نجران، بر عهده دارد. او نگاهی به شرحبیل و دیگر همراهان خود میاندازد و با پیامبر شروع به سخن گفتن میکند:
یکی دیگر
از بزرگان مسیحی که اسقف را درمانده در جواب میبیند، به یاریاش میآید و پاسخ میدهد:
«مسیح
به این دلیل فرزند خداست که مادر او مریم، بدون این که با کسی ازدواج کند، او را
به دنیا آورد. این نشان میدهد که او باید خدای جهان باشد.»
پیامبر لحظهای سکوت میکند.
ناگهان فرشته وحی نازل میشود
و پاسخ این کلام را از جانب خداوند برای پیامبر میآورد.
پیامبر بلافاصله پیام خداوند را برای آنان بازگو میکند:
«وضع حضرت عیسی در پیشگاه خداوند، همانند حضرت
آدم است که او را به قدرت خود از خاک آفرید...» (إنّ مثل عیسی عندالله
کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون». آل عمران، آیة 59.)
و توضیح میدهد که:
«اگر
نداشتن پدر دلالت بر خدایی کند، حضرت آدم که نه پدر داشت و نه مادر، بیشتر شایسته
مقام خدایی است. در حالی که چنین نیست و هر دو بنده و مخلوق خداوند هستند.»
لحظات به کندی میگذرد،
همه سرها را به زیر میاندازند و به فکر فرو میروند. هیچ یک از شصت دانشمند مسیحی،
پاسخی برای این کلام پیدا نمیکنند.
لحظات به کندی میگذرد؛ دانشمندان یکی یکی
سرهایشان را بلند میکنند و در انتظار شنیدن پاسخ به یکدیگر نگاه میکنند، به اسقف
اعظم، به شرحبیل؛ اما... سکوت محض.
عاقبت اسقف اعظم به حرف
میآید:
«ما
قانع نشدیم. تنها راهی که برای اثبات حقیقت باقی میماند، این است که با هم مباهله
کنیم. یعنی ما و شما دست به دعا برداریم و از خداوند بخواهیم که هر کس خلاف میگوید،
به عذاب خداوند گرفتار شود.»
پیامبر لحظهای میماند.
تعجب میکند از اینکه اینان این استدلال روشن را نمیپذیرند و مقاومت میکنند.
مسیحیان چشم به دهان پیامبر میدوزند تا پاسخ او را بشنوند.
در این حال، باز فرشته
وحی فرود میآید و پیام خداوند را به پیامبر میرساند. پیام این است:
«هر
کس پس از روشن شدن حقیقت، با تو به انکار و مجادله برخیزد، [به مباهله دعوتش کن]
بگو بیایید، شما فرزندانتان را بیاورید و ما هم فرزندانمان، شما زنانتان را
بیاورید و ما هم زنانمان. شما جانهایتان را بیاورید و ما هم جانهایمان، سپس با
تضرع به درگاه خدا رویم و لعنت او را بر دروغگویان طلب کنیم.»(فمن حاجک فیه من
بعد ما جاءک من العلم، فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءکم و نساءنا و نساءکم و
أنفسنا و أنفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنتالله علی الکاذبین». آل عمران، آیه 6)
پیامبر پس از انتقال پیام خداوند به آنان، اعلام
میکند که من برای مباهله آمادهام. دانشمندان مسیحی به هم نگاه میکنند، پیداست
که برخی از این پیشنهاد اسقف رضایتمند نیستند، اما انگار چارهای نیست.
زمان مراسم مباهله، صبح
روز بعد و مکان آن صحرای بیرون مدینه تعیین میشود.
دانشمندان مسیحی موقتاً
با پیامبر خداحافظی میکنند و به اقامتگاه خود باز میگردند تا برای مراسم مباهله
آماده شوند.
ادامه دارد . . .