اعلان عمومی برای سفر حج (مقدمات غدیر)
در سال دهم هجرت، به دستور الهی، آخرین سفر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به مکه برای تعلیم حج و اعلام ولایت ائمه (علیهم السلام) آغاز شد. در این سفر بیش از یکصد و بیست هزار نفر آن حضرت را همراهی کردند که در شرایط آن زمان سابقه نداشت.
بلافاصله پس از پایان مراسم حج، اعلام شد همه حجاج از مکه خارج شوند و برای برنامه ای مهم در غدیر خم - که کمی قبل از محل جدا شدن کاروان ها بود ـ حضور یابند.
سه روز پس از پایان مراسم حج، سیل جمعیت به سوی غدیر حرکت کردند.
بنا به روایت مفصّلی که معاویة بن عمار از امام جعفر صادق(ع) نقل کرده است،[۱] پیامبر (ص) ده سال در مدینه زندگی کرد و به حج نرفت؛ هنگامی که آیه «وَ أَذِّنْ فِی النّاسِ بِالْحَجِّ» (و در میان مردم ندای حج سر ده)[۲] نازل شد، رسول خدا(ص) اعلام کرد که امسال به حج میرود. ساکنان مدینه و روستاها و بادیه نشینان، در مدینه گرد آمدند تا با پیامبر (ص) راهی حج شوند. به قول برخی چهار شب [۳] و به قول برخی دیگر پنج شب[۴] از ذیعقده سال دهم مانده بود که پیامبر (ص) از مدینه به سوی مکه حرکت کرد.
درمنابعاهل سنت آمده است که حضرت یک شب را در میقات ذوالْحُلَیفه گذراند و سپس به سوی مکه حرکت کرد[۵] اما طبق حدیث امام صادق(ع)، آن حضرت در همان روزی که به میقات رسید، مُحرِم شد و شب را در میقات نماند.[۶]
در میقات، پیامبر (ص) آداب احرام را به مردم آموخت. ابتدا غسل کرد و برای حج قِران مُحرم شد.[۷] جامه احرامش دو تکه پارچه پنبهای ندوخته بافت یمن بود که به هنگام مرگ، کفن وی شد،[۸] سپس نماز ظهر را در مسجد شجره به جا آورد[۹] و بر کوهان شترانی که برای قربانی به همراه داشت، علامت زد.[۱۰]
بعدها مسلمانان در مسیر پیامبر (ص)، در جاهایی که آن حضرت نماز خوانده یا استراحت کرده بود، چند مسجد ساختند.[۱۱]
پیامبر(ص) در ذی طُوی، نزدیک مکه، یک شب را گذراند[۱۲] و در آخر روز چهارم ذیحجه به مکه رسید.[۱۳]
1. 1.رجوع کنید به کلینی، ج۴، ص۲۴۵ـ۲۴۸
2. 2. سوره حج، آیه ۲۷
3. 3.نیز رجوع کنید به طوسی، ج۵، ص۴۵۴.
4. 4 .طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج ۳، ص ۱۴۸؛ هاشمیالبصری، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص ۱۳۱؛ واقدی، ج۳، ص۱۰۸۹.
5. 5رجوع کنید به بخاری، ج۲، ص۱۴۷؛ ابوداوود، ج۲، ص۳۷۵؛ بیهقی، ج۷، ص۸۳
6. 6.نیز رجوع کنید به کلینی، ج۴، ص۲۴۸ـ۲۴۹
7. 7.کلینی، ج۴، ص۲۴۵؛ مجلسی، ج۱۷، ص۱۱۱
8. 8.کلینی، ج۴، ص۳۳۹
9. 9. کلینی، ج۴، ص۲۴۸ـ۲۴۹
10. 10.واقدی، ج۳، ص۱۰۹۰؛ فیروزآبادی، ص۷۰
11. 11.رجوع کنید به مرجانی، ص۲۸۰ـ۲۹۰؛ سمهودی، ج۳، ص۱۰۰۱ـ۱۰۲۰
12. 12.مسلم بن حجاج، ج۱، ص۹۱۹
13. 13.کلینی، ج۴، ص۲۴۵