مـباهـلـه

اتفاقات روز هفتم تا دهم محرم (6)7

شنبه, ۸ مهر ۱۳۹۶، ۰۸:۰۴ ب.ظ

Related image


سخنان حبیب بن مظاهر و زهیر


حبیب بن مظاهر به زهیر بن قین گفت: با این گروه سخن باید گفت، خواهى تو و اگر خواهى من.
زهیر گفت: تو به نصیحت این قوم آغاز سخن کن.
حبیب رو به سپاه دشمن کرده و گفت: بدانید که شما بد جماعتى هستید، همان گروهى که نزد خدا در قیامت حاضر شوند در حالى که فرزندان رسول خدا و عترت و اهل‌بیت او را کشته باشند.
عزرة بن قیس گفت:

اى حبیب! تو هر چه خواهى و هر چه مى‏توانى خودستائى کن!
زهیر گفت: اى عزره! خداى عز و جل اهل‌بیت را از هر پلیدى دور نموده و آنها را پاک و منزه داشته است، از خدا بترس که من خیر خواه توام، تو را به خدا از آن گروه مباش که یارى گمراهان کنند و به خاطر خشنودى آنان، نفوسى را که طیب و طاهرند، بکشند.
عزره گفت: اى زهیر! تو از شیعیان این خاندان نبوده بلکه عثمانى هستى.
زهیر گفت: آیا در اینجا بودنم به تو نمى‌گوید که من پیرو این خاندانم؟! به خدا سوگند که نامه ‏اى براى او ننوشتم و قاصدى را نزد او نفرستادم و وعده یارى هم به او ندادم، بلکه او را در بین راه دیدار نمودم و هنگامى که او را دیدم، رسول خدا و منزلت امام حسین علیه‏السلام نزد او را به یاد آوردم، چون دانستم که دشمن بر او رحم نخواهد کرد، تصمیم به یارى او گرفتم تا جان خود را فداى او کنم، باشد که حقوق خدا و پیامبر او را که شما نادیده گرفته ‏اید، حفظ کرده باشم.


امام علیه‏السلام به حضرت عباس بن على فرمود: اگر مى ‏توانى آنها را متقاعد کن که جنگ را تا فردا به تأخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خداى خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگزاریم. خداى متعال مى ‏داند که من به خاطر او نماز و تلاوت کتاب او (قرآن) را دوست دارم.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۶/۰۷/۰۸
پیام غدیر